زمان مطالعه: 5 دقیقه
علم اقتصاد، دانش و مهارتی است که به هر خانواده کمک می کند تا آگاهانه و عاقلانه تصمیم بگیرند و با راه و روش هایی که ارائه می دهد کمک می کند تا از بحران های اقتصادی و مالی خارج شوند و راه و روش بهتر کردن درآمد و اوضاع مالی را نشان می دهد، هر کدام از ما روزانه به صورت ناخود آگاه بارها و بارها از این علم استفاده می کنیم، به طور مثال روزی که ما تصمیم می گیریم تا کالایی را بخریم، یا در حال نوشتن هزینه هایمان و درآمدمان هستیم در واقع تصمیمات اقتصادی گرفته ایم، پس دانستن مفاهیم ابتدایی علم اقتصاد برای تمام مردم لازم خواهد بود، حالا اگر هر پدر و مادری تلاش کند تا از دوران کودکی فرزندش را کمی با مفاهیم ساده اقتصاد آشنا کند و در ذهن خلاق کودکش علاوه بر بازی و تفریح جایی هم برای تفکر اقتصادی باز کند، قطعا این کودک درآینده نسبت به مسائل مالی و اقتصادی آگاه تر و موفق تر خواهد بود. زیرا ذهن یک کودک توانایی یادگیری بسیار بالایی دارد پس چه خوب است که پدر و مادر از این توانایی کودکشان به نحو احسن استفاده کنند و باید متناسب با سن کودک آموزش مهارت های اقتصادی هم بیشتر شود، راه های فراونی وجود دارند که پدر و مادر می توانند از آن ها برای آموزش مهارت و دانش اقتصادی به فرزندانشان استفاده کنند.
همیشه فرزندان در آینده آنچنان خواهند شد که پدر و مادرشان هستند، نه آنچه که پدر و مادرشان دوست دارند، یعنی اگر دوست داریم فرزندانمان اهل کتاب خوانی و مطالعه باشند باید خودمان اهل کتاب خواندن باشیم، نه اینکه پدر و مادر به هیچ عنوان کتاب مطالعه نکنند ولی توقع داشته باشند تا فرزندانشان به شدت اهل مطالعه باشند. بچه ها در کودکی آینه ی پدر و مادر خود هستند و هر عادت و رفتاری که پدر و مادر داشته باشند بچه ها همان رفتارها را یاد می گیرند حالا آن رفتارها می خواهند خوب باشند یا بد، در واقع هر گفتار، رفتار و عمل پدران و مادران در رفتار و اندیشه کودکان منعکس می شود. به طور مثال فرزندی که در یک خانواده ای متولد می شود که پدرش اهل سیگار کشیدن است به صورت ناخودآگاه آن کودک سیگار کشیدن را یک رفتار خیلی طبیعی می داند و تصور می کند تمام مردم سیگار می کشند و سیگار کشیدن یک رفتار و عادت طبیعی است، کودکی که تازه متولد می شود کاملا پاک است و عاری از هر گونه ناپاکی و اشتباه و عادت ها و رفتارهای بد است، این پدر و مادر و خانواده هستند که کم کم و به مرور زمان یک سری رفتارها را به کودکشان آموزش می دهند، منظور از آموزش این نیست که هر روز پدر و مادر به کودکشان بگویند این کار خوب است و این کار بد است و مدام نصیحت کنند به طوری که کودک بیزار شود، بلکه منظور این است که پدر و مادر از زمانی که تصمیم می گیرند تا بچه دار شوند باید علاوه بر اینکه به فکر تامین نیازهای طبیعی و ضروری کودکشان هستند باید تلاش کنند تا نوع رفتارهای خود را نیز اصلاح کنند تا قادر باشند فرزند خوبی تربیت کنند، زیرا اگر پدر و مادر رفتارها و عادت هایشان را اصلاح کنند، با همان رفتارهای درست در حال آموزش های گوناگون به فرزندشان هستند. اگر ما به عنوان پدر و مادر در حضور فرزندانمان هیچ گاه دروغ نگوییم و غیبت نکنیم و فحاشی نکنیم و سیگار نکشیم و در مقابل نماز بخوانیم و روزی یک ساعت مطالعه داشته باشیم و همین طور ساعاتی را به ورزش کردن اختصاص دهیم وهمین طور رابطه ی خوبی با همسر خود داشته باشیم، در واقع مانند این است که فرزند ما در یک کلاس درس قرار دارد و در حال آموزش غیر مستقیم است و تمام این ها را می آموزد و در آینده تمام این رفتارها را نشان خواهد داد. حالا اگر دوست داریم که فرزندانمان را به درستی تربیت کنیم باید سعی کنیم تا عادات و رفتارهای خوب را در خودمان تقویت کنیم و دست از عادات و رفتارهای بد بکشیم یا حداقل در حضور فرزندانمان رفتارهایمان را کنترل کنیم. پس حالا که اهمیت طرز رفتار و عادت های پدر و مادر مشخص شد، پدر و مادر می دانند که از یک ابزار قدرتمندی برخوردار هستند و می توانند به راحتی آنچه را که تمایل دارند و دوست دارند به فرزندشان آموزش دهند.
یکی از مباحث و رفتارهایی که باید از کودکی به فرزندانمان آموزش دهیم مباحث اقتصادی می باشد. چون ما الگوی فرزندانمان هستیم اگر در زندگی، اقتصادی رفتار کنیم و اهل قناعت باشیم و درست و به جا خرج کنیم یعنی به هزینه های واجب و ضروریمان توجه کنیم و در مقابل به هزینه های بیخودی و غیر ضروری اهمیت ندهیم، به فرزند خود یاد می دهیم که در زندگی اش قناعت کند و اهل خساست هم نباشد، باید فرزند خود را با مفاهیم درآمد آشنا کنیم و به او بگوییم که هیچ چیز مجانی در این دنیا وجود ندارد و برای به دست آوردن هر چیزی باید پولش را پرداخت کنیم و بگوییم پول از راه کار وارد زندگیمان می شود، یعنی کار و تلاش می کنیم و در مقابل کار و تلاش به ما پول پرداخت می شود پس باید برای پولی که با تلاش به دست می آوریم ارزش و اهمیت قائل شویم و الکی پولمان را نباید خرج کنیم و همین طور می توانیم فرزندمان را با مفاهیم پس انداز و سرمایه گذاری در حد سن خودش آشنا کنیم و به او یاد بدهیم که پولمان اگراکنون خیلی کم است با ذخیره و نگه داری به مرور بیشتر خواهد شد و مدتی بعد با پولی که پس انداز کرده ایم می توانیم چیزهای با ارزشی بخریم، به طورمثال اگر فرزند ما پسر است روزی هزار تومن به او بدهیم تا در قلکش بیاندازد و بعد از گذشت مدت زمانی فقط با همان پول های درون قلکش یک ماشینی که بسیار دوست دارد را برایش بخریم تا یاد بگیرد هزارتومن بی ارزش امروز را اگر پس انداز کند در بلند مدت تبدیل به پول با ارزشی خواهد شد و همین طور می توانیم برای فرزند خود کتاب قصه های مربوط به پس انداز کردن یا سایر قصه های مالی تهیه کنیم تا با این مفاهیم آشنا شود و همین طورسعی کنیم تا در مورد درآمد و هزینه های مختلف زندگی و مدیریت آن ها در حضور فرزندمان با همسر خود صحبت کنیم و لیست خریدهایمان را به او نشان دهیم و به او بگوییم که برای خواسته ها و نیازهایش باید لیست خرید بنویسد تا از این طریق او یاد بگیرد که همانطور که پول در زندگی وجود دارد هزینه هایی هم در زندگی وجود دارند وهم یاد بگیرد که پول و هزینه ها نیازمند مدیریت کردن هستند و همین طور برای فرزندمان متناسب با سنش کمی از آدم های بزرگ و موفق دنیا صحبت کنیم و به طور کودکانه و قابل فهم از راه های موفقیت و راه رسیدن به اهداف بگوییم تا ذهنش کمی درگیر با مسائل مربوط به موفقیت شود و یاد بگیرد برای رسیدن به خواسته هایش باید تلاش کند و می توانیم برای پرورش خلاقیت در ذهنش برایش بازی های فکری متناسب با سنش تهیه کنیم. پس باید علاوه بر آنکه به کودکانمان اجازه می دهیم تا بازی کنند و از دنیای کودکانه شان لذت ببرند باید کم کم و متناسب با سن کودکمان مفاهیم اقتصادی مختلف از جمله کار، درآمد، پول، هزینه، پس انداز، سرمایه گذاری را به آن ها آموزش دهیم تا ذهنشان کمی درگیر با مسائل اقتصادی و پیدا کردن راه ها و خلاقیت شود.