زمان مطالعه: 5 دقیقه
زندگی سراسر پر از اتفاقاتی است که هم می تواند خوب و خوشایند باشد و هم ناخوشایند باشد یعنی اتفاقات خوب و بد همیشه در کنار هم وجود دارند و این ما انسان ها هستیم که باید در شرایط خوب و بد آرامش خود را حفظ کنیم، طبیعی است که با اتفاقی خوب خوشحال می شویم و با اتفاقی بد ناراحت می شویم اما باید سعی کنیم تا در شرایط سخت و بحرانی رفتارمان را مدیریت کنیم و کاری کنیم تا از شرایط سختی که با آن مواجه هستیم خارج شویم و یک شرایط سخت و بحرانی را تبدیل به یک شرایط معمولی و حتی خوب و عالی کنیم، کسی قادر خواهد بود از شرایط بحرانی زندگی اش عبور کند و آن شرایط را تغییر دهد که باسواد باشد اما منظور از باسوادی تنها توانایی خواندن و نوشتن و حتی تحصیلات دانشگاهی نیست بلکه منظور از باسوادی این است که شخص مهارت داشته باشد تا شرایطی که در آن قرار دارد را تغییر دهد. به طور مثال کسی که سواد تربیتی دارد می تواند فرزندان خودش را به نحو شایسته ای تربیت کند و همین طور کسی که سواد مالی دارد توانایی مدیریت مالی زندگی اش را دارد و به عبارتی در دخل و خرجش توازن برقرار می کند و اگر با بحران مالی مواجه شود قادر خواهد بود تا از آن بحران عبور کند.
اولین تعریفی که از سواد ارائه شده است صرفا به توانایی خواندن و نوشتن زبان مادری معطوف بود و طبق این تعریف اگر کسی توانایی خواندن و نوشتن کلمات را داشته باشد در اینصورت شخص با سوادی خواهد بود و اگر توانایی خواندن و نوشتن کلمات را نداشته باشد شخص بی سوادی خواهد بود. اما سواد داشتن فقط مختص داشتن توانایی خواندن و نوشتن نیست زیرا شخصی ممکن است تحصیلات دانشگاهی هم داشته باشد اما به معنای واقعی باسواد نباشد یعنی توانایی شناخت و درک و تفسیر موضوعات را نداشته باشد و مهارت تغییر دادن و بهتر کردن شرایط را نداشته باشد، سواد داشتن مربوط به موضوعات گسترده ای می باشد و در هر زمینه ای اگر فرد بتواند مفهوم آن موضوع را بفهمد و درک کند یعنی در آن زمینه با سواد است. بعد از تعریف اولی که در مورد باسوادی ارائه شد تعریفی دیگر نیز ارائه شد که در این تعریف جدید مهارت دیگری بر توانایی خواندن و نوشتن اضافه شد که این مهارت توانایی استفاده از رایانه و یادگیری یک زبان خارجی بود یعنی شخصی که توانایی خواندن و نوشتن دارد و مهارت استفاده از رایانه را داشته باشد و توانایی صحبت کردن به یک زبان خارجی و درکی از یک زبان خارجی را هم داشته باشد باسواد گفته می شود. اما به مرور و با گذشت زمان باز هم معنای باسوادی تغییر پیدا کرد و معیارهای در نظر گرفتن یک شخص باسواد تغییر کرد و به شخصی باسواد گفته شد که یک سری مهارت ها را در کنار هم داشته باشد. یعنی شخصی باسواد است که از مهارت هایی که برای زندگی کردن صحیح لازم است برخوردار باشد، به طور مثال برای یک زندگی خوب داشتن باید سواد عاطفی را بلد باشیم یا سواد ارتباطی را بلد باشیم.
یکی از این مهارت هایی که برای تبدیل شدن به فردی با سواد باید بلد باشیم سواد مالی است. سواد مالی توانایی تجزیه و تحلیل شرایط مالی و تصمیم گیری درست و موثر درباره ی استفاده از پول و مدیریت پول با هدف دستیابی به وضعیت مساعد مالی فردی است، سواد مالی نشان دهنده ی درک و دانش فرد از مفاهیم مالی است، یعنی شخص توانایی خواندن، نوشتن، تحلیل و مدیریت درباره ی شرایط مالی را داشته باشد. گاهی عده ای تصور می کنند که فقط باید پول داشته باشند تا مشکلاتشان حل شود یعنی فقط با پول بیشتر می توانند پول بیشتری کسب کنند در صورتی که این مهارت سواد مالی است که فرد را توانمند می سازد تا با آگاهی ها و مهارت هایی که دارد منابع مالی در اختیارش را چه کم و چه زیاد به گونه ای مدیریت کند که در تمام مراحل زندگی اش امنیت مالی داشته باشد، در واقع مدیریت پول مهمتر از مقدار پول ورودی به زندگی ما است چرا که وقتی توانایی مدیریت و مهارت حفظ پول را در زندگی نداشته باشیم هر چقدر پول هم که وارد زندگیمان شود از دست خواهیم داد، در واقع سواد مالی ابزاری است برای به دست آوردن ثروت و موفقیت در زندگی. ما انسان ها به عنوان موجودی که در بین سایر مخلوقات خداوند برترین هستیم با استفاده از بزرگترین نعمتی که خداوند به ما بخشیده است یعنی نیروی خارق العاده ی ذهنمان باید همواره در تلاش باشیم تا اوضاع و شرایط زندگیمان را بهبود بخشیم و روز به روز رضایتمندی و خوشبختی بیشتری را وارد زندگیمان کنیم زیرا هر مشکلی یک راهکار دارد و هنگامی که به مشکلات برخورد می کنیم باید با بهره گیری از نیروی عقل بهترین راه حل موجود را انتخاب کنیم، گاهی ما دوست داریم که برای بهتر کردن شرایطمان کاری کنیم ولی نمی دانیم چطور و از چه راهی باید اقدام کنیم در این مواقع نیاز داریم تا دانش و مهارت لازم را کسب کنیم، رها شدن از مشکلات مالی و بهتر کردن شرایط مالی هم مانند تمام مشکلات دیگر راه حل دارد اما باید دانش و مهارت این راه را بلد بود.
اگر شخصی قادر باشد تا از تمام مفاهیم اقتصادی در زندگیش به صورت عملی استفاده کند یعنی بلد باشد درآمدش را چطور به هزینه های مختلف زندگی اختصاص دهد یعنی ابتدا هزینه های ضروری زندگی را در اولویت قرار دهد و تا جایی که امکان دارد از هزینه های غیرضروری اجتناب کند و مقداری از درآمدش را برای پس انداز اختصاص دهد و راه های مختلف سرمایه گذارای را بشناسد و بین آن ها قادر باشد تا بهترین گزینه را انتخاب کند و با کسب مهارت های متفاوت راه های مختلف ورود پول و کسب درآمد را به زندگی خود را باز کند. پس سواد مالی جایگاه ویژه ای در زندگی دارد و هر انسانی با توجه به نقشی که در جامعه دارد نیازمند داشتن سواد مالی می باشد. ممکن است شخصی در جامعه نقش مصرف کننده داشته باشد و خریدار کالاهای مختلف باشد که در اینجا سواد مالی کمک خواهد کرد تا با مدیریت هزینه ها، کالاها و خدمات مورد نیازش را تهیه کند و به شخص دیگری که نقش تولیدکننده را دارد کمک می کند تا راهکارهای اقتصادی مختلفی که سود واحد تولیدی اش را افزایش می دهد را پیدا کند و از آن ها استفاده کند و همین طور شغل اصلی یک مشاور اقتصادی ارائه مفاهیم اقتصادی مختلف در قالب راه و روش به کسانی است که خودشان از مهارت سواد مالی برخوردار نیستند و به آن ها کمک می کند تا با استفاده از راه و روش های مختلف کاری کنند تا اگر اکنون با بحرانی مالی رو به رو هستند با تغییر شرایط از آن بحران خارج شوند و اگر هیچ بحرانی نیست به آن ها کمک خواهد کرد تا شرایط را بهتر کنند.