5
برای استفاده از هر چیزی باید بهای آن را بپردازیم و هیچ چیزی در این دنیا مجانی نیست بلکه برای به دست آوردن هر چیزی باید قیمت و بهای آن را پرداخت کنیم، به طور کلی مقدار پولی از درآمدمان که صرف به دست آوردن و خرید کالاها و خدمات می کنیم هزینه می گوییم و هر کالا و خدمتی هزینه ی مختص خودش را دارد و هر یک از ما در زندگی مان روزانه با هزینه های بیشماری رو به رو هستیم و درآمدمان پاسخگوی این هزینه ها خواهد بود، حالا هر چه این درآمدمان بیشتر باشد راحت تر می توانیم این هزینه های مختلف را پوشش دهیم و اگر درآمدمان خیلی کم باشد هرگز قادر نخواهیم بود تا جوابگوی هزینه هایمان باشم، پس سطح درآمد ما نقش بسیار مهمی در پاسخگویی به هزینه هایمان دارد، در واقع هزینه نقطه مقابل درآمد است، یعنی هزینه کردن نیازمند داشتن درآمد است و برای اینکه بتوانیم هر آنچه را که نیاز داریم و تمایل داریم را خریداری کنیم باید یک راه برای ورود پول به زندگیمان ایجاد کنیم که معمول ترین و اصلی ترین راه ورود پول از طریق داشتن یک شغل مناسب ایجاد می شود و در کنار این راه اصلی راه های فرعی دیگری نیز وجود دارند که با خلاقیت و داشتن هوش مالی قادر خواهیم بود آن ها را پیدا کنیم.
هزینه به طور کلی از دست دادن چیزی، در ازای به دست آوردن چیز دیگر است. هزینه ها را از نظر نوع مصرف می توانیم به دو دسته ی هزینه ی ضروری و هزینه ی اختیاری تقسیم کنیم. هزینه های ضروری، میزان پول پرداختی برای دریافت و استفاده از کالاها و خدمات ضروری زندگی از قبیل تامین مسکن، خوراک، پوشاک، حمل ونقل و قبوض مختلف می باشند و هزینه ی اختیاری پولی است که ما با میل خودمان و بدون هیچ اجباری برای کسب یک کالا یا خدمت می پردازیم که این هزینه های اختیاری معمولا جهت به دست آوردن رفاه و لذت صرف می شوند. هر دو نوع این هزینه ها اعم از ضروری و اختیاری به صورت پول نقد یا کارت اعتباری یا چک پراخت می شوند . در مقابل هزینه های زندگی، ما یک درآمدی نیز داریم که اگر از این درآمدمان هزینه های ضروری را کم کنیم مقدار باقی مانده از درآمدمان، پولی است که برای هزینه های اختیاری مانند هزینه هایی که برای تفریح یا خرید کالاهای غیرضروری یا هزینه مسافرت می توانیم اختصاص دهیم.
هزینه ها از بعد قیمتی را می توانیم به دو دسته ی هزینه پولی و هزینه غیرپولی تقسیم، هزینه های زندگی همیشه پولی نیستند و گاهی فقط برای به دست آوردن یک رفاه یا لذت باید یک رفاه و لذت دیگری قربانی شود به طور مثال اگر تنها یک ساعت وقت فراغت در یک روز داشته باشیم این یک ساعت را یا می توانیم صرف خواندن کتاب موردعلاقه مان کنیم یا صرف تماشای فیلمی که دوست داریم کنیم یعنی بین این دو گزینه تنها می توانیم یک لذت را انتخاب کنیم که اگر بین این دو گزینه، گزینه ی کتاب خواندن را انتخاب کنیم در اینصورت هزینه ی این انتخاب، لذت تماشای فیلم موردعلاقه مان می باشد که از دست خواهیم داد یعنی در اینجا هزینه ای که وجود داشته زمان بوده است نه پول. بعضیی از هزینه ها را ما امروز می پردازیم تا از منافع آینده ی آن استفاده کنیم مثلا برای تبلیغ شغلمان هزینه می کنیم و آگهی چاپ می کنیم و برای شغلمان بازاریابی می کنیم، که این آگهی در آینده ی نزدیک باعث جذب مشتری می شود و برای ما سود خواهد داشت یا اینکه برای یادگیری یک مهارت شغلی، امروز پولی را پرداخت می کنیم تا در آینده درآمدمان از آن شغل افزایش یابد به عبارتی میتوان گفت که این نوع هزینه ها، هزینه ی سرمایه گذاری هستند. هزینه هایی که هر یک از خانواده ها و اشخاص برای کالاها و خدمات مختلف صرف میکنند هزینه های خانوار و یا هزینه های شخصی هستند و هزینه هایی که بنگاه های تولیدی از قبیل شرکت ها و کارخانه ها و…جهت تولید کالاها و خدماتشان اختصاص می دهند هزینه های تولیدی هستند مانند هزینه اجاره محل واحد تولیدی یا هزینه دستمزد کارگران یا هزینه تعمیر تجهیزات و وسایل واحد تولیدی.
پس هم از نگاه مصرف کننده و هم از نگاه تولیدکننده همیشه هزینه های گوناگونی وجود دارند که مصرف کننده باید بتواند هزینه هایش را مدیریت کند تا بتواند علاوه بر پاسخگویی به نیازهایش مقداری پول را سرمایه گذاری کند تا در آینده درآمدش بیشتر شود و هم تولید کننده در امر تولید باید بتواند هزینه هایش را مدیریت کند تا علاوه بر تولید محصولش مقداری پول به عنوان سود کسب کند و بتواند از این سودش برای تولید بیشتر و در نتیجه کسب درآمد بیشتر بهره ببرد. اگر درآمدمان بیشتر از هزینه هایمان باشد مازاد پولمان را با توجه با افزایش تورم می توانیم پس انداز کنیم یا در جایی خوب سرمایه گذاری کنیم ولی اگر درامدمان کمتر از هزینه هایمان باشد یا دقیقا برابر با هزینه هایمان باشد تنها می توانیم هزینه هایمان را پوشش دهیم و در اینصورت پولی برای پس انداز و سرمایه گذاری نخواهیم داشت. اما با مدیریت صحیح می توانیم هزینه هایمان را کاهش دهیم، البته این مدیریت به معنای چشم پوشی و خداحافظی با تفریحاتمان نیست بلکه شیوه ی بهینه کردن هزینه ها و رسیدن به استقلال مالی می باشد، به طور مثال تا جایی که امکان دارد از غذاهای خانگی که سالم و بهداشتی نیز هستند استفاده کنیم اما یه تعداد روزهایی هم به رستوران برویم، یا اگر می خواهیم برای تماشای فیلم به سینما برویم روزهایی که بلیط نیم بها هست برویم، یا اگر برایمان مقدور هست وام های با نرخ بهره پایین به عنوان پس انداز بگیریم، یا اینکه خریدهایمان رو به صورت عمده انجام دهیم و همین طور برای خرید اجناس حواسمان به زمان حراج مغازه ها باشد تا بتوانیم با تخفیف خرید کنیم و همچنین زمانی که همه ی مردم برای خرید یه کالای خاص اقدام می کنند کمی صبر کنیم و وقتی که تقاضا کاهش پیدا کرد خرید کنیم تا مجبور نباشیم قیمت بالایی بپردازیم و خیلی از موارد دیگر که کافی است فقط به آنها فکر کنیم تا راه های مختلف به ذهنمان خطور کند و حتی می توانیم روش پس انداز کردن را به کودکانمان یاد بدهیم مثلا می توانیم با خریدن قلک به آنها آموزش دهیم که پولشان ارزشمند است و با پس انداز کرن می توانند چیزهایی که خیلی دوست دارند را بخرند. با یادگیری مدیریت هزینه های زندگی می توانیم هزینه هایمان را بهینه کنیم و قدرت پس اندازکردن به دست آوریم و با پول هایی که پس انداز می کنیم می توانیم در جایی مطمئن و سودآور سرمایه گذاری کنیم و از این طریق درآمدمان را افزایش دهیم که در پی افزایش درآمد، می توانیم هزینه های اختیاریمان را که برای کسب لذت و رفاه پرداخت می کردیم افزایش دهیم و لذت و رفاهمان را بالا ببریم، البته به اندازه ای باید این هزینه ها را افزایش دهیم که قدرت پس انداز دوباره را از ما نگیرد.